فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Red Tape

ˈredˈteɪp redteɪp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun phrase C2
تشریفات زائد، مقررات دست و پاگیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
noun phrase
نوار باریک قرمز، (مجازاً) فرمالیته اداری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد red tape

  1. noun bureaucratic rules
    Synonyms:
    bureaucracy government management authority the system officialdom officialism powers that be City Hall city hall bureaucratic paperwork official procedures proper channels the Establishment paper shuffling official forms regulatory commission

ارجاع به لغت red tape

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «red tape» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/red tape

لغات نزدیک red tape

پیشنهاد بهبود معانی